دو مساله اصالت وجود و مجعولیت آن پیوستگی تامی با یکدیگر دارند. حکما این دو مساله را به صورت کاملا جداگانه مطرح کرده و احیانا مورد استدلال قرار داده اند .برخی همچون هیدجی و محمدتقی آملی در توجیه این تفکیک، وجوهی را ذکر و عده ای از معاصران نیز از آنان پیروی کرده اند، اما مطهری این توجیهات را نپذیرفته و اثبات اصالت وجود را برای اثبات مجعولیت آن کافی دانسته است. وی از هر گونه نقد و رد این توجیهات خودداری و در کمال اختصار به بیان این امر که "این دو اصل ملازم یکدیگرند و تفکیک آن دو از یکدیگر صحیح نیست" اکتفا کرده است. در این مقاله پس از نقل توجیهات هیدجی و آملی و نظریه مطهری، میان این دو نظریه داوری شده و در نهایت پس از نقد و رد توجیهات مزبور، نظریه مطهری به نحو مستدل بر کرسی اثبات نشانده شده است. همچنین با بیان نحوه استنتاج اصالت وجود از مجعولیت آن، نظریه ایشان تکمیل گردیده است.